عبدالرضا کاهانی بعد از مدت‌ها با فیلم خانوم یایا تونسته دوباره اثری سینمایی از خودشو اکران کنه و حواشی اکرانی که واسه خانوم یایا اتفاق رو تموم کنه.
خبر ساخته شدن این فیلم از همون شروع مرموز بود و رسانه‌های افراطی اصولگرایی چون روزنامه کیهان هم به تولید اون انتقاد کرده بودن چون که باور داشتن فیلم مجوز تولیدی نداره. تنها اخباری که از روند ساخت فیلم به رسانه‌ها درز می‌کرد، فقط عکس‌های سلفی بازیگران ستاره این فیلم در اینستاگرام بود و خانوم یایا در سکوت خبری کامل ساخته شد و حالا که به پرده نقره‌ای راه یافته، طرفداران پروپاقرص کاهانی و یا هواداران بازیگرانش (عطاران،فرخ نژاد و حیایی) به دیدن اون می‌روند، اما فیلم اونطور که اونا فکر می‌کنن… پیش نمی‌رود.

بذارین همین اول کار یه موضوع بسیار مهم رو با شما در میان بذارم تا به زور به بعضی صحنه‌های فیلم نخندید، خانوم یایا همونطور که در پوسترهای تبلیغاتی‌اش هم نوشته شده واقعا یه فیلم کمدی نیس و تیزرهای مردم عادی فریبانه اونم چیزی جز گول زدن مخاطبان نیس.
خود عبدالرضا کاهانی کارگردان هم نسبت به ساخت تیزرها و مارکتینگ فیلم انتقاداتی داشت و این موضوع رو در اینستاگرام و توییتر خود هم عنوان کرده بود. پس به شما اطمینان کامل می‌دهم که اصلا فیلم خانوم یایا کمدی نیس و نباید با فرض اینکه یه فیلم بامزه و سراسر شادی و خنده رو ناظر هستین پا به داخل سالن سینماها بذارین.

اما اگه فیلمی با حضور رضا عطاران و حمید فرخ نژاد (دو بازیگری که آثار کمدی قوی و خوبی رو در کارنامه خودشون ثبت کرده‌ان) که از قضا درباره سفر این دو به شهر پاتایا و آشنایی با یه دختر تایلندی هست کمدی نیس، پس چیه؟ راستش شاید خود کاهانی هم دقیقا نمی‌تونه به این سوال جواب دهد. به نظر من فیلم خانوم یایا (که پیش‌تر با نام ما شما رو دوست داریم خانوم یایا شناخته می‌شد) می‌خواهد سیاسی باشه و شعارهای سیاسی بده، ولی بدیش اینه اونقدر این موضوعات رو در بطن و لایه‌های داستان خود گم می‌کنه که حتی اون دسته از بینندگانی که متوجه بعضی سیگنال‌های فیلم می‌شن هم از اون دل خوشی ندارن.

فیلم خانوم یایا داستان دو باجناق ایرونی رو روایت می‌کنه که در بین سفرهای کاری خود به پاتایا می‌روند و به همسراشون (که از قضا دو آبجی دوقلو هستن) به دروغ می‌می گن که به شانگهای چین رفته‌ان. اونا در پاتایا اما به جای عیاشی و خوشگذرونی بیشتر در هتل خود نشسته‌ان و کم پیش میاد که به بیرون از هتل پا بذارن. اونا همه جا زنی تایلندی به نام خانوم یایا رو می‌بینن و از اون حرف حساب می‌برند.

این دو نفر با نام ناصر (با بازی رضا عطاران) و مرتضی (با بازی حمید فرخ نژاد)، در آخر با یکی از همکاران قدیم خود روبرو می‌شن که در صنف اونا (چسب و یراق) فعالیت می‌کرده ولی به خاطر عیاشی و لو دادنش به وسیله همین دو نفر، از صنف اخراج شده و کارش به کارت پخش کنی در پاتایا رسیده. اون (با بازی امین حیایی) با دیدن این دو با جناق در پاتایا، می‌خواهد کمی تا یه تیکه از اونا انتقام بگیره…

از اول فیلم تا انتهای فیلم، همه چیز گنگه و تماشاگر نمی‌دونه که خانوم یایا دقیقا کیست و به چه دلیل دو نفر اصلی همه جا اونو می‌بینن و از اون مهمتر به چه دلیل از این زن ترکه‌ای تایلندی که همیشه به اونا پیشنهاد می‌کنه که به هتل برن و با هم خلوت کنن، می‌ترسند. یایا حتی پیشنهاد می‌دهد که می‌تونن سه نفره به هتل برن و درباره موضوع ساخت یه سالن ماساژ با همدیگه همفکری کنن ولی بازم این اتفاق از ترس دو باجناق رخ نمی‌دهد. این صحبت‌ها با در نظر گرفتن لوکیشن پاتایای فیلم، تا حد زیادی جنسی بر میاد اما کاهانی می‌خواسته فیلمی با مضامین جنسی بسازه؟ خیر. کاهانی از این بستر استفاده کرده تا حرف‌هاش رو سربسته بزنه چون که بستری جذاب‌تر و کنجکاوبرانگیزتر از پاتایا پیدا نکرده، درست مانند بعضی بیلبوردهای تبلیغاتی غربی که با به کار گیری المان‌های جنسی، مخاطب رو به دیدن خود تشویق می‌کنن.

خانوم یایا می‌تونه خیلی چیزها باشه و نباشه، واقعا ما با کاراکتری روبرو هستیم که همه جا در کار شخصیت‌های فیلم دخالت می‌کنه و همیشه و همه جا خودشو نشون می‌دهد. هر دو کاراکتر از حضور یایا در کنارشون ترس دارن و حتی فکر می‌کنن که ممکنه یایا زیر تختشون قایم شده باشه و از این موضوع ترس دارن. خانوم یایا با زبون تایلندی با اونا سخن می‌گوید، یه زبون اجنبی و بیگانه اما ناصر و مرتضی خیلی راحت حرف‌های اونو می‌فهمن و با اون به فارسی صحبت می‌کنن و اونم حرف‌هاشون رو می‌فهمد،‌انگاری که یه زبون مشترک دارن.

دو کاراکتر فیلم از دست خانوم یایا ذله شده‌ان و از اینکه اون در همه جا حضور داره و اجازه نفس کشیدن به اونا نمی‌دهد به ستوه اومده‌ان. یکی از اونا هم که به اون اعتراض می‌کنه منتهی به زندانی شدنشون می‌شه. خانوم یایا پیش اونا گریه می‌کنه و مظلوم نمایی می‌کنه اگه به نظر می‌رسد جوری هم خیر و صلاح اونا رو نمی‌خواهد و البته اینکه خانوم یایا ترجیح می‌دهد که این دو ایرونی به جای گردش در شهر، بیشتر به هتل برن و عشق و حال کنن. خانوم یایا نمی‌گذارد که این دو از تایلند خارج شن و با حضورش در شرکت‌های هواپیمایی، مانع از رفتن این دو می‌شه.

در جایی از فیلم یکی از دو باجناق به خانوم یایا می‌گوید: «چیجوری بگیم اشتباه کردیم، ما عکستونو دیدیم، گول خوردیم. رک بگم بهتون ما شما رو دوست داریم خانوم یایا ولی اذیتمون کردین. پس کی زندگی کنیم؟» و یا در جایی دیگه یکی از اونا می‌گوید: «یایای ما رو دزدیدن،دارن باهاش پز میدن.»

تموم موارد بالا می‌تونه اشاره‌ای به این نکته باشه که کاهانی خانوم یایا رو دولتی می‌دونه که با تبلیغاتی خاص، مخاطبینش رو گول مالیده و حالا هم که در جایگاه خود نشسته، در همه کارا دخالت می‌کنه و ترس‌ای بین مردم راه انداخته. دولتی که حرف‌هاش انگاری از زبون دیگری ادا می‌شه و نه فارسی و مانند بیگانه با مردمش رفتار می‌کنه و هم اینکه اونا رو ممنوع الخروج می‌کنه و در صورت اعتراض، کارشون رو به زندان هم می‌کشد. خانوم یایایی که نفس کشیدن رو از مردم گرفته و اونا رو حتی مجبور می‌کنه که ماهانه پولی بدن تا اون بتونه با یه شخص دیگه، یه خونه ماساژ در جای دیگری به جز ایران راه اندازی کنه (که می‌تونه تعبیری از انتقاد به ساخت و ساز در کشورای دوست و همسایه باشه)

این مطلب را هم بخوانید :   هزینه شیدایی؛ دخترانی که برای شبیه شدن به «ایوانکا ترامپ» دست به هر کاری می زنند

حتی در سکانسی از فیلم که ناصر و مرتضی در شهر در حال گشت و گذار هستن، با جشن آب بازی مردم روبرو می‌شن و این سکانس آب پاشی با افکت‌های صوتی و صداهای تیراندازی همراه می‌شه، موضوعی که سالهاست در ایران قدغن شده و آب بازی دختران و پسران رو مثل عملی قبیح می‌دانند و دو ایرونی داخل فیلم هم نمی‌تونن در این جشن و شادی شرکت کنن، چون که عادت کرده‌ان آب بازی رو چیز خوبی ندونن. دو ایرونی داخل فیلم، با اینکه در شهر توریستی پاتایا هستن، یادشون رفته چیجوری تفریح کنن و با خوردن ماع‌الشعیر و یا سر تکون دادن در دانسینگ‌ها، فکر می‌کنن که در حال تفریح کردن هستن.

خانوم یایا از دید روانشناختی هم می‌تونه همون اعتماد و باور مردم باشه که از دست رفته و وجدانیست که دیگه خوابیده و قصد بیدار شدن هم نداره.

این صحبت‌ها در فیلم زده می‌شه ولی محتوایی که کاهانی می‌خواهد از اون دم بزنه، فدا می‌شه و اونقدر موضوع اصلی به حاشیه می‌رود و مبهم ادا می‌شه که اون تاثیرگذاری خود رو از دست می‌دهد. فیلمساز حتی با اینکه به کشور دیگری سفر کرده، از ویژگی‌های جغرافیایی زیبای تایلند غافل مونده و از اونا کمترین استفاده رو می‌کنه و این موضوع شاید تعمدی باشه، مثلا واسه اینکه بیشتر به مخاطب حالی کنه که دو کاراکتر فیلم هیچ درکی از کشور دیگه و زیبایی‌هاش رو هم ندارن، ولی بازم باید گفت کاهانی اینجا هم راه رو گم کرده.

پایان بندی فیلم هم دیالوگ‌های مرموزی داره که جستجو درباره اونا تا الان منو به نتیجه‌ای نرسانده و اینکه کل روایت فیلم یه توهم بوده و یا منظور فیلمساز، باز فلسفه دیگریست بازم برام مسکوت باقی مونده. علی ایهالحال کمتر کسیه که خانوم یایا رو به مسائل اجتماعی و سیاسی ربط دهد و در صورت ربط دادن هم فیضی از این کار نمی‌برد چون که همین پیام‌ها و صحبت‌ها می‌تونست خیلی شفاف‌تر و جسورانه‌تر بیان شه، مثل کاری که دیگه کارگردان خوب کشورمون، کمال تبریزی که در مارموز کرده (این فیلم هم به زودی اکران می‌شه) و اتفاقا بستر درست کمدی رو هم واسه کارش انتخاب کرده.

فیلم خانوم یایا از نظر تکنیکال ایرادی نداره و کاهانی درس سینمای فنی خود رو خوب پس داده، اون با به کار گیری تیم زبده ایرونی-تایلندی تولید فیلم تونسته هم فیلمبرداری قابل قبولی ارائه کنه و هم تدوین خوبی رو در فیلم استفاده کنه؛ هرچند بازیگران فیلم نمی‌تونن خودشون رو نشون بدن چون که کاراکترهایشان بعد و خاصیتی نداره. اما فارغ از موضوع ضعف بازیگری، مشکل اصلی خانوم یایا دقیقا سلایق و امضاهای خود کارگردانه که در جای جای فیلم حضور داره و این یه بار، برخلاف آثار گذشته اون، بی سر و ته حاضر می‌شه. اینکه دو بازیگر اصلی فیلم در بیشتر از نصف سکانس‌های اون با نیم تنه بالای لخت می‌بچرخن و دوربین روی اندام اونا زوم می‌کنه، ضرورتی داره و کاری از پیش می‌برد؟ اگه حرفی پشت پرده این لخت کردنه، نباید سیگنالی درباره اون به مخاطب داده شه؟

تبلیغات و مارکتینگ فیلم خانوم یایا اونو یه اثر کمدی به مردم معرفی می‌کنه و همین موضوع باعث شده که خیلی از مردم بعد از دیدن فیلم، انتقادات تند خود رو روونه اون کنن، انتقاداتی که باعث شده حمید فرخ‌نژاد دوباره در اینستاگرام خود تاکید کنه که فیلم، یه اثر کمدی نیس و تبلیغات اشتباه اون باعث شده که مخاطبین انتظار یه اثر کمدی رو داشته باشن. همین تبلیغات و مانور دادنش روی کمدی بودن فیلم هم تراژدی دیگری واسه ایرانه: اینکه اگه می‌خواهی فیلمت دیده شه و فروش پیدا کنه، اونو به جای یه کار کمدی به مخاطبینت تحویل بده وگرنه پیام‌های اجتماعی-سیاسی تو تماشاگری نداره. هرچند کاهانی در ادای همون پیام‌ها هم اشتباه کرده و رسما فیلمی ساخته که نه کمدیه و نه می‌توان اونو در بین آثار اجتماعی-سیاسی به حساب آورد.

موقع دیدن این فیلم تو یه سالن پر ۳۰۰ نفره بودیم و تا اواسط فیلم یه سوم جمعیت سالن رو ترک کرده بودن و بقیه تماشاگران هم پس از پایان بندی فیلم، حسابی از خجالت عوامل فیلم در اومدن. اگه این موضوعات نشون دهنده شکست فیلمساز نیس، پس چیه؟ فیلمساز خواسته که اثری سیاسی رو روونه اکران کنه، ولی اونو در بستری ساخته که بدون مانور تبلیغاتی عوامفریبانه فیلم هم به نظر یه اثر کمدی میاد. نمی‌شد حرف‌های فیلم رو در بستر شهر تهران و یا جای دیگری زد؟ درسته که هیچ‌کس از فروش گیشه بدش نمی‌آید و کاهانی هم همه کارایی که کرده، از انتخاب گزینشی بازیگران بگیر که نامشون با آثار کمدی گره خورده تا انتخاب لوکیشن پاتایا، هم جهت با این بوده که فیلمش دیده شه و فروش کنه.
اگه این دیده شدن در آخر به این موضوع منجر می‌شد که عده کثیری از تماشاگران هم پیام‌های سیاسی فیلم رو هضم می‌کردن، خوب بود ولی اون اونقدر خودشو غرق خودسانسوری می‌کنه که فیلمش به بیراه س می‌رود.

کارگردان ادعا داشته که به اون قول داده‌ان فیلم بدون ثانیه‌ای سانسور اکران شه و تا حالا صحبتی نکرده که فیلم روی پرده فعلی سانسوری داره یا خیر. در هر حال تصور نمی‌کنم که سانسور شدن یا نشدن فیلم در کل صورت موضوع تاثیر مشهودی داشته باشه چون که اثر فعلی هم رنگ و بوی کارای کاهانی و در لفافه صحبت کردن‌های اونو می‌دهد. لفافه‌ای که این بار بیشتر مثل یه توپ کاموا پیچیده در هم شده که به سختی می‌توان اونو از هم باز کرد و در صورت باز شدن هم با کاموایی بی‌کیفیت روبرو هستیم.

کاهانی با خانوم یایا و لقمه رو دور خود پیچوندن و بعد اونو بلعیدن، رسما همون کاری رو می‌کنه که در فیلم از اون انتقاد کرده و مانند یه دولت مردمفریب رفتار می‌کنه. اون پاتایا و عطاران و فرخ نژاد و مارکتینگ خاص متمرکز روی این موضوعات رو ترتیب می‌دهد و به ریش مخاطب می‌خندد. شاید این کار هم از قصد باشه و اون از روی عمد اینجور رفتاری از فیلم خود نشون می‌دهد تا بیشتر مخاطب رو درون انتقادات خود فرو ببره، اما بدیش اینه این بار شما اشتباه زده‌اید آقای کاهانی، و اینکه ما هم دوستتون داریم آقای کاهانی.